و باز بارانش را در شبی دیگر بر سنگفرش کوچه های خلوت جاری کرد وموسیقی اش را در شب مهتابی به نگاه یک غریبه که به ماه خیره شده بود سپرد ویا در پگاهی سرد در گوش دو پیکر خسته در خواب ! به گمانم موسیقی اش این معنا را داشت که : ای باران تو آن گوهر يكدانهاي هستي كه خدا به من بخشيده است، در كنارم بمان كه در كنار تو هر چه هست بهار است و رويش دوباره را نويد ميدهد. ای خدای آسمانها کوچکترین وظیفه من که سپاس از تو است را انجام می دهم.
۴ نظر:
باران باران امان از این باران!
سلام
شبتون به خیر و خوشی
عجب عکاس زبر دستی
آدم کلی خوشحال می شود میاد اینجا و این عکسها را می بیند
عجب شهر قشنگ باران خورده ای
دلم لک زده واسه باران هایه رشت!
باران هایه تهران همش اسیدیه!
و باز بارانش را در شبی دیگر بر سنگفرش کوچه های خلوت جاری کرد وموسیقی اش را در شب مهتابی به نگاه یک غریبه که به ماه خیره شده بود سپرد ویا در پگاهی سرد در گوش دو پیکر خسته در خواب !
به گمانم موسیقی اش این معنا را داشت که :
ای باران
تو آن گوهر يكدانهاي هستي كه خدا به من بخشيده است، در كنارم بمان كه در كنار تو هر چه هست بهار است و رويش دوباره را نويد ميدهد.
ای خدای آسمانها کوچکترین وظیفه من که سپاس از تو است را انجام می دهم.
ارسال یک نظر