شرمنده از سکوتی تقریبا طولانی.
اماهدیه ای از یک دوست و شاید نزدیکتر ، بهانه ای شد تا این صفحه مجازی باز هم به روز شود.
دوست مثل هواست از بس نفس می کشی از خاطرت می رود بی او نخواهی بود . فراموشت میشود هوایی باید باشد و دوستی ، تا باشی و بمانی .
دوست ِ من تلنگر زیبایت ، لذت نفس کشیدنم را دو چندان کرد....
یاعلی
۵ نظر:
دوستی
دل من دير زمانی است كه می پندارد :
« دوستی » نيز گلی است ؛
مثل نيلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظريفی دارد .
بی گمان سنگدل است آنكه روا می دارد
جان اين ساقه نازك را
- دانسته-
بيازارد !
در زمينی كه ضمير من و توست ،
از نخستين ديدار ،
هر سخن ، هر رفتار ،
دانه هايی است كه می افشانيم .
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش « مهر » است
گر بدانگونه كه بايست به بار آيد ،
زندگی را به دلانگيزترين چهره بيارايد .
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف ،
كه تمنای وجودت همه او باشد و بس .
بینيازت سازد ، از همه چيز و همه كس .
زندگی ، گرمی دل های به هم پيوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .
در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز ،
عطر جانپرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت .
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج می بايد كرد .
رنج می بايد برد .
دوست می بايد داشت !
با نگاهی كه در آن شوق برآرد فرياد
با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند
دست يكديگر را
بفشاريم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از ياری ، غمخواری
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند :
- شادی روی تو !
ای ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ،
عطر افشان
گلباران باد .
سلام
مهم این است که آمدی!
موضوع پستت بهانه ای شد تا دیگر بار این شعر بسیار زیبای فریدون مشیری رو بخونم و برای شما هم بگزارم و البتــــــــــــــه هر اینو موافقم که ........
دوست مثل هوا و اکسیژن می مونه و نبودش غیرممکنه، اما مخالم که گفتی :دوست مثل هواست از بس نفس می کشی از خاطرت می رود بی او نخواهی بود .
یاعلی.
برادر جان خوشا بحال مردم که فرصت دیدن ترا و دادن هدیه دارند. ما که انگاری گندم خورده ایم و از بهشت بیرون جسته ایم.
حتی اگر بودنش و نفس کشیدنش " عادت " شود ؛ این عادت روی بد ماجرا نیست جزء ضروری و آرامبخش زندگیست !
ارسال یک نظر